- مقدمه: روز 24 آبانماه، طهرضا نیرهدی، راوی مستند «یزدان تفنگ ندارد»، برای اکران فیلمش به دانشکدهمان آمده بود. این مستند روایت تلاش یک دانشجو است برای فهم ماجرای فتنه 88 (دانلود). به همراه جماعت رجال کلاسمان برای تماشای این مستند رفتیم. پس از پخش فیلم، مدتی نیز به پرسش و پاسخ و گپ با او گذشت. از او پرسیدم «آیا فکر میکنی افسر جنگ نرم هستی؟» جواب داد «من عملۀ جنگ نرم هم نیستم.» این یادداشت تأملی است بر آن مستند.
دانشجویی از دانشگاه شریف با سابقۀ کسب مدال نقرۀ المپیاد دانشآموزی فیزیک در پی آن است که بفهمد ماجرای اغتشاشات پس از انتخابات 88 را. دوربین به دست میگیرد و این سو و آن سو میرود، با شاهدان و ناظران سر سخن میگشاید، بر ماجرای ندا آقاسلطان متمرکز میشود، و در نهایت "دستگاه مختصاتاش"[1] را آنقدر گسترده میکند که انفجارهای زاهدان و قتل مردم بی-گناه نیز در آن میگنجند. در نهایت به یک تحلیل میرسد، به یک پیام. تصمیم میگیرد آن تحلیل و پیام را با دانشجویان دیگر در میان بگذارد.
پس هرآنچه در دریچۀ دوربیناش جای گرفته را در قالب یک مستند میریزد، یک مستند دانشجویی، که نباید انتظار داشت پهلو به پهلوی برکه بزند. آخر این کار دانشجویی است، با بودجۀ 3-4 میلیونی که طهرضا و دوستان نزدیکش با تدریس خصوصی تأمین کردهاند.[1] آخر طهرضا 12 بار دستگیر شده است در فرآیند ساخت این مستند. آخر او فقط چند ماه وقت داشته است برای ساختن آن.
پس هرآنچه در دریچۀ دوربیناش جای گرفته را در قالب یک مستند میریزد، یک مستند دانشجویی، که نباید انتظار داشت پهلو به پهلوی برکه بزند. آخر این کار دانشجویی است، با بودجۀ 3-4 میلیونی که طهرضا و دوستان نزدیکش با تدریس خصوصی تأمین کردهاند.[1] آخر طهرضا 12 بار دستگیر شده است در فرآیند ساخت این مستند. آخر او فقط چند ماه وقت داشته است برای ساختن آن.
***
«یزدان تفنگ ندارد» را باید دو بخش کرد، پیام و قالب. تحلیل نهایی طهرضا از فتنه 88، فاصلۀ چندانی با روایت فاتحان ندارد. این تحلیل البته در دل فیلم به وضوح بیان نمیشود، هرچند راوی ابایی ندارد آن را به صراحت در گپهای پس از فیلم مطرح کند.[1]
طهرضا سعی میکند این پیام را در لفافهای از همدلی با برخی دغدغههای مخاطبِ مخالف و اقناعنشده بپیچد. او انتقادهایی، البته نه چندان تند و تیز، مطرح میکند نسبت به برخورد غیرمنصفانهای که با بخشی از آن ماجرا شده و میشود. تریبون فیلماش را در اختیار مجید انصاری میگذارد تا اعتراض کند به رویکرد یکطرفه رسانههای رسمی (خصوصاً صدا و سیما) به آن ماجرا. در گپ پس از فیلم میگوید با همۀ شرایط تاجزاده موافقت کرده تا او نیز در این مستند حضور یابد.[1] خلاصه آنکه «یزدان تفنگ ندارد» با گنجاندن برخی مؤلفههای سانسورشده در روایتهای رسمی از فتنه 88، سعی دارد با کسانی ارتباط برقرار کند که دلزدهاند از روایت "رسمی" ماجراهای پس از انتخابات. از آنها که سرخوردهاند از نگاه یکجانبۀ خروجیهای رسمی به برخی اتفاقات آن برهۀ زمانی.
خلاصه آنکه، طهرضا سعی میکند با بیان بخشی از دغدغههای جماعتی که در روایت رسمی از فتنه 88 جایی برای صدا و سخن خود نیافتند، دست دوستی به سمت آنها دراز کند، اعتمادشان را جلب کند، جذبشان کند، و اگر شد دستآخر با پیام خود اقناعشان کند. و اگر هم نشد باکی نیست؛ همین که آنها طهرضا را "متفاوت" ببینند برای او کفایت میکند، حداقل فعلاً.
طهرضا سعی میکند این پیام را در لفافهای از همدلی با برخی دغدغههای مخاطبِ مخالف و اقناعنشده بپیچد. او انتقادهایی، البته نه چندان تند و تیز، مطرح میکند نسبت به برخورد غیرمنصفانهای که با بخشی از آن ماجرا شده و میشود. تریبون فیلماش را در اختیار مجید انصاری میگذارد تا اعتراض کند به رویکرد یکطرفه رسانههای رسمی (خصوصاً صدا و سیما) به آن ماجرا. در گپ پس از فیلم میگوید با همۀ شرایط تاجزاده موافقت کرده تا او نیز در این مستند حضور یابد.[1] خلاصه آنکه «یزدان تفنگ ندارد» با گنجاندن برخی مؤلفههای سانسورشده در روایتهای رسمی از فتنه 88، سعی دارد با کسانی ارتباط برقرار کند که دلزدهاند از روایت "رسمی" ماجراهای پس از انتخابات. از آنها که سرخوردهاند از نگاه یکجانبۀ خروجیهای رسمی به برخی اتفاقات آن برهۀ زمانی.
خلاصه آنکه، طهرضا سعی میکند با بیان بخشی از دغدغههای جماعتی که در روایت رسمی از فتنه 88 جایی برای صدا و سخن خود نیافتند، دست دوستی به سمت آنها دراز کند، اعتمادشان را جلب کند، جذبشان کند، و اگر شد دستآخر با پیام خود اقناعشان کند. و اگر هم نشد باکی نیست؛ همین که آنها طهرضا را "متفاوت" ببینند برای او کفایت میکند، حداقل فعلاً.
***
«یزدان تفنگ ندارد» از نسخهای از استراتژی «پلیس خوب، پلیس بد» بهره میگیرد. در فیلمهای پلیسی دیدهایم که دو بازجو به سراغ متهم میروند: "پلیس بد" با موضع خصمانه، اتهام زدن، رفتار تند، تهدید با متهم برخورد میکند؛ و "پلیس خوب" لحنی دوستانهتر میگیرد و موضعی مشفقانهتر. بدین ترتیب، پلیس خوب سعی در جلب اعتماد و همکاری متهم دارد.
در فتنه 88 بخش عمدهای از ظرفیت کشور بسیج شد برای مدیریت و کنترل آن ماجرا. رسانههای رسمی و اکثر قریب به اتفاق خروجیهای متصل به جریان حاکم، خواسته یا ناخواسته وارد نقش "پلیس بد" شدند. از بیم اوج گرفتن جریانات برانداز، صدای مخالف سانسور شد، دغدغههای او کنار گذاشته شد، حتی نگرانیهای واقعی او تحقیر شد.
اکنون طهرضا میخواهد نقش پلیس خوب را بازی کند. آمده است که بگوید من میفهمم تو چه میگویی، حرفت چیست. بخشی از دغدغههایت را قبول دارم. من هم فلان رفتار و بیسار برخورد را نمیپذیرم. در همین بستر باید گفت که مخاطب اصلی طهرضا نه مثلاً بسیجیهای معتقد به نظام، که همان جماعتی هستند که راهپیمایی گستردهای و به روایتی چند میلیونی پس از انتخابات راه انداختند. مخاطب اصلی «یزدان تفنگ ندارد» معترضین هستند.
در فتنه 88 بخش عمدهای از ظرفیت کشور بسیج شد برای مدیریت و کنترل آن ماجرا. رسانههای رسمی و اکثر قریب به اتفاق خروجیهای متصل به جریان حاکم، خواسته یا ناخواسته وارد نقش "پلیس بد" شدند. از بیم اوج گرفتن جریانات برانداز، صدای مخالف سانسور شد، دغدغههای او کنار گذاشته شد، حتی نگرانیهای واقعی او تحقیر شد.
اکنون طهرضا میخواهد نقش پلیس خوب را بازی کند. آمده است که بگوید من میفهمم تو چه میگویی، حرفت چیست. بخشی از دغدغههایت را قبول دارم. من هم فلان رفتار و بیسار برخورد را نمیپذیرم. در همین بستر باید گفت که مخاطب اصلی طهرضا نه مثلاً بسیجیهای معتقد به نظام، که همان جماعتی هستند که راهپیمایی گستردهای و به روایتی چند میلیونی پس از انتخابات راه انداختند. مخاطب اصلی «یزدان تفنگ ندارد» معترضین هستند.
***
اما آنچنان که من دو سه جا، از جمله در دانشکدهمان دیدم، مخاطب اصلی «یزدان تفنگ ندارد» حاضر نیست نقش «پلیس خوب» را برای طهرضا به رسمیت بشناسد. چرا؟ علت را باید در آسیبشناسی سیاست رسانهای حاکمیت پس از ماجرای انتخابات 88 جستجو کرد.
فتنه 88 (به تعبیر نیوزویک و بسیاری دیگر) بزرگترین تهدید داخلی علیه جمهوری اسلامی در دوران حیاتش بود. و البته حاکمیت سعی داشت حتیالامکان برای مدیریت بحران به خشونت عریان متوسل نشود. لذا، همانطور که اشاره شد، تمام ظرفیت رسانهای خود را بسیج کرد و به میدان آورد تا تمام کند غائله را. صداوسیما و روزنامهها و وبسایتهای منسوب به حاکمیت با تمام توان به مقابله با آن جریان برخاستند.
به بیان عامیانهتر، حاکمیت تمام تخممرغهای رسانهای خود را در یک سبد گذاشت؛ در سبد "پلیس بد." رسانهای، صدایی، خروجیای باقی نگذاشت که بیطرف بماند نسبت به ماجرا، که بعداً (یعنی الآن) بتواند در نقش پلیس خوب ظاهر شود. و همین مسئله است که کار طهرضا را برای برقراری ارتباط با مخالف، دشوار میکند، چرا که بخش عمدهای از معترضین باور ندارند کسی با ایدئولوژی نزدیک به حاکمیت مانده باشد که واقعاً دغدغههای آنها را معتبر و محق بشمارد. لذا هزار هزار بار هم طهرضا قسم بخورد که سعی دارد مستقل باشد، حرف او باور نمیشود.
سادهتر بگویم، اگر آنچه طهرضا تهیه کرده است ناکارآمد است، تقصیر خود او نیست.
فتنه 88 (به تعبیر نیوزویک و بسیاری دیگر) بزرگترین تهدید داخلی علیه جمهوری اسلامی در دوران حیاتش بود. و البته حاکمیت سعی داشت حتیالامکان برای مدیریت بحران به خشونت عریان متوسل نشود. لذا، همانطور که اشاره شد، تمام ظرفیت رسانهای خود را بسیج کرد و به میدان آورد تا تمام کند غائله را. صداوسیما و روزنامهها و وبسایتهای منسوب به حاکمیت با تمام توان به مقابله با آن جریان برخاستند.
به بیان عامیانهتر، حاکمیت تمام تخممرغهای رسانهای خود را در یک سبد گذاشت؛ در سبد "پلیس بد." رسانهای، صدایی، خروجیای باقی نگذاشت که بیطرف بماند نسبت به ماجرا، که بعداً (یعنی الآن) بتواند در نقش پلیس خوب ظاهر شود. و همین مسئله است که کار طهرضا را برای برقراری ارتباط با مخالف، دشوار میکند، چرا که بخش عمدهای از معترضین باور ندارند کسی با ایدئولوژی نزدیک به حاکمیت مانده باشد که واقعاً دغدغههای آنها را معتبر و محق بشمارد. لذا هزار هزار بار هم طهرضا قسم بخورد که سعی دارد مستقل باشد، حرف او باور نمیشود.
سادهتر بگویم، اگر آنچه طهرضا تهیه کرده است ناکارآمد است، تقصیر خود او نیست.
***
در فیلم پلنگ صورتی سکانسی هست که بازرس کلوزو وارد اتاق بازجویی میشود و ادای "پلیس بد" را درمیآورد: متهم را تهدید میکند و برخوردی خشن نشان میدهد. بعد از اتاق خارج میشود و با اندکی مکث دوباره به اتاق وارد میشود. این بار کلوزو میخواهد "پلیس خوب" باشد: مهربان برخورد میکند و شفقتآمیز. اما متهم به جای آنکه تسلیم این استراتژی معمولاً کارآمد شود، به طعنه و تمسخر به کلوزو میخندد. آخر برای متهم، یک نفر که نمیتواند هم پلیس خوب باشد و هم پلیس بد!
[1] برگرفته از صحبتهای طهرضا نیرهدی پس از اکران مستند «یزدان تفنگ ندارد» در دانشکدۀ مدیریت دانشگاه تهران، 24 آبان 1389.
درود
پاسخحذفای ول ممد
من با این ماجرا احساسی برخورد کردم اما تو توانستی به عنوان یک کارشناس رسانه موضوع را تحلیل کنی
خوب بود
البته محمد جان؛
پاسخحذفایشون فقط اومده بود تا وفاداریشو (البته فقط در ظاهر) نشون بده، و خودشو میون یک جمعیت خاص محبوب کنه، بلکه تو این شلوغی مثل بعضی ها به یه نون و نوایی برسه، ولی خوشبختانه تا الآن موفق نشده.
به نظر من به این چیزایی که تو اشاره کردی حتی یک لحظه هم فکر نکرده، چون اگه یک لحظه هم فکر میکرد اول این مستند رو نمی ساخت یا اگه می ساخت یه خورده برای کلاه سر مردم گذاشتن بیشتر تلاش می کرد.
اجرش با ذوالفقار...
@ رضا قربانی
پاسخحذفرضاجان، دوست دارم از این فرصتها استفاده کنیم، مثلا یک مستند را که دیده ایم همگی (هر کس از زاویه دید خودش) نقد کنیم، بعد نقدهای همدیگر را نقد کنیم، تا پخته تر بشویم و البته خودمان را هم به تدریج نشان دهیم و ثابت کنیم.
@ محمد هنرمند
پاسخحذفبا هر دو بخش حرفت (خصوصا دومی) موافقم. ولی در مورد اینکه او به این چیزها فکر نمیکرده یک چیز را بگویم: مهم نیست او به چه چیز فکر کرده یا نکرده؛ وظیفه حرفه ای ما این است که تشخیص بدهیم او چه کار کرده یا میخواسته بکند، چه نقاط قوت و ضعفی داشته در آن مدل، و...
جالب بود.
پاسخحذفموافقم كه مخاطب فيلم معترضين بودند ولي تاثير اين فيلم بيشتر روي افرادي بود كه جريانات پس از انتخابات رو از رسانه هاي رسمي دنبال كرده بودند.در واقع اين فيلم به جاي ُآنكه موجب تغيير نگرش معترضين بشه بيشتر موجب تقويت نگرش موافقين ميشه،چيزي كه مسلما هدف ثانويه طه محسوب ميشده تا هدف اوليه.اگه از اين منظر بخوايم به فيلم نگاه كنيم ديگه نميشه بهش گفت ناكارامد در واقع كاركرد فيلم عوض شده.
به نظرم پلسِ خوباي جنگ نرم اگه بخوان توي دل معترضين جايي براي خودشون دست و پا كنن بايد با دست پر بيان يعني با يزدانهاي تفنگدار نه بي تفنگ.
قاسم عزیز، بذار از دید حاکمیت به مسئله نگاه کنیم: این مستند داره یک سری هزینه برای حاکمیت ایجاد میکنه. به فضای امنیتی، به برخی بی عدالتی های متصور، به... اشاره میکنه. آیا حاکمیت برای تقویت طرفدارانش واقعاً مجبوره چنین هزینه ای رو بده؟ پاسخ من به این سؤال منفیه، چون تا حالا هم طرفدارانش رو بدون دادن این هزینه ها نگه داشته. پس حالت منطقی اینه که حاکمیت برای تأثیرگذاری بر طیف خاکستری و سیاه، این هزینه ها رو بده.
پاسخحذفتکه دوم را هم توضیح بدی ممنون میشم!
قاسم آتش زدی بر جانم!
پاسخحذفدچار شک شدیم نکنه کاسهای زیر نیم کاسهای است.
نکته ظریفی رو اشاره کردی ممد. اگه حاکمیت بود برخی مسائل را قبول کند آن وقت شاید در خیلی از مسائل گرفتاریهای امروز را نداشت. حاکمیت مثل ما خودش میخواهد همه مسائل را حل کند و از ظرفیت مردم به طور کامل استفاده نمیکند. احساس میکند اگر زبانم رو به دیوار کسی بیاید و انتقادی کند پایههای همه چیز سست میشود. کاش باور میکردیم که از برخورد افکار نتیجه بهتری از آن چه که تاکنون بوده به دست میآید.
مشابه یزدان را در تغییر دکوراسیون خبر میبینیم. حکومت حاضر شده شبیه بی بی سی فعالیت کند اما فقط در صورت ظاهر. این اشتباه است. البته توضیح این ظرافت از دست من بر نمیآید. خودتا بگیرید مطلب را :)
حاكميت براي تقويت طرفدارانش مجبور نيست اين هزينه ها رو بده ، منم كه توي كامنت قبلي گفتم هدف اصلي و اوليه تهيه كننده همين طيف خاكُتري و سِاه بوده.اما نكته اي كه با شما اختلاف نظر دارم اينه كه اين فيلم كارايي اش تغيير پيدا كرده و ناكارامد نبوده.يعني اينكه فيلم نتونسته با مخاطب معترض خودش ارتباط برقرار كنه و اون رو قانع كنه ولي حداقل كاري كه كرده اين بوده كه موجب تقويت نظر طرفداران خودش رو فراهم اورده .اينو ميشد حتي از عكس العمل هاي برخي از دانشجويان توي همون جلسه هم فهميد.
پاسخحذفيه نكته ي ديگه هم اينكه برخلاف نظر شما من معتقد نيستم اين فيلم هزينه ي چنداني براي حاكميت داشته حدا قل در مقايسه با مثلا برنامه ديروز امروز فردا با ان مناظره هاي جنجالي كه اتفاقا از طريق رسانه رُسمي هم پخش شد.
منظور م از نكته دوم اين بود كه فيلم خيلي كم و كاستي داشت و مي تونست خيلي بهتر از اين ساخته بشه.با بودجه 3-4 ميليوني و با تهيه كننده اي كه 12 بار در طول فيلمبرداري دستگير شده و واولين تجربه كاريش هم هُست معلومه كه نتيجه كار اون جو ري كه ميخواد در نمياد.در واقع پليُس خوبها بايد كارهاي قويتر هم از نظر فني و هم از نظر محتوايي درست كنن تا بتونن مخاطب معترض خودشون رو اقناع كنن(هر چند خيلي كار سختيه وبه قول شما حاكميت همه تخم مرغ هاي خود را در سبد پليس بد گذاشت و كار رو براي پليس خوبها دشوار كرد ).
پي نوشت:رضا جون اتشنشاني خبر كنم:D
آقای معماریان از مطلب جالبتان ممنون. نکته ای که به ذهن من رسید این است که کسانیکه تا پیش از این اتفاقات، ساز همنوایی را داشتندو یا دست کمی نوایی نداشتند، پس از این حوادث و با دیدن نادیده هایی که حتی از مخیله شان هم نمی گذشت سمت و سویی دیگر یافتند و پر واضح است که پرداختن این هزینه برای تقویت و اقناع این افراد که البته به اعتقاد من هزینه ای هم نبوده، ارزشش را دارد. من سمت و سوی سیاسی این آقا را نمی دانم اما آنچه که از شواهدپیداست در این مصاحبه ها نوعی پاره حقیقت گویی، سوگیری مصاحبه کننده، طنز و حتی تحمیق در برخی مصاحبه ها بسیار عیان است. ضمن اینکه القای حس رعب و وحشت نیز نباید نادیده گرفته شود. به اعتقاد من،در واقع مخاطبین اصلی معترضین نیستند گرچه پیامهایی نیز برای معترضین دارد!
پاسخحذفجمله ی ابتدای هر کدام از قسمتها اشاره به قرنی دارد که وعده ی آن غلبه حق بر باطل خواهد بود، یعنی مخاطب از ابتداقرار است به جهتی هدایت شود که در تمام قسمتهای فیلم قرار است در همان سمت و سو اقناع صورت گیرد و در واقع این حق و باطل در فیلم بسیار ناشیانه تعریف شده است و در بخش پایانی فیلم این مخاطب نیست که تصمیم بگیرد بلکه قرار است که با برانگیختن احساسات و عواطف که در چنین مواردی بهترین کاربرد را دارد برایش تصمیم گرفته شود.
شاید اگر در وضعیت بحرانی که طی شد رسانه ی ملی فضای بازتری را برای نقد و تضارب آرا قرار می داد و به جای سرکوب فرصت گفتگو فراهم می شد اتفاقات بهتری می افتاد و می توانست از گسترش بدبینی، تردید و بی اعتمادی که بدترین نتیجه ی ممکن می توانست باشد جلوگیری کند.
@ خانم جزایری
پاسخحذفنکته اولتان مهم است که تا حد زیادی مغفول مانده است.
در تحلیلتان از مستند، نکات جالبی را مطرح کرده اید. شخصا استفاده کردم.
آسیب شناسی رفتار رسانه ای حاکمیت در قضایای پارسال هم، مثنوی هفتاد من کاغذ شود! هرچند بالاخره باید این مثنوی نوشته شود. هر کسی از زاویه دید خاص خود میتواند تصویری جالب از ماجرا ترسیم کند که نکات آموزنده زیادی خواهد داشت.
ممنون