۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

چیزهای به درد بخور دانشگاه برای همه

درس‌هایی که برای بازی زندگی باید یاد گرفت
گرگوری منکیو

مترجم: جعفر خیرخواهان
من استاد اقتصاد در دانشگاه‌هاروارد هستم که هر پاییز به حدود 700 دانشجوی سال اولی اقتصاد مقدماتی درس می‌دهم و وظیفه دوست‌داشتنی خوشامدگویی به آنها را بر عهده دارم.



امسال نخستین فرزندم را نیز به دانشگاه فرستادم که باعث شد این دو پرسش برایم مطرح شود: دانشجویان باید چه چیزهایی یاد بگیرند؟ و برای درک اقتصاد جدید و آماده شدن در دنیای جدید چه نوع مبانی مورد نیاز است؟
توصیه‌هايی که در ادامه آورده‌ام برای دانشجویان از هر سن و سالی است:
مقداری علم اقتصاد بیاموزید: حدس می‌زنم که می‌دانستید ابتدا می‌خواهم چنین توصیه‌ای بکنم. شاید فقط سعی دارم از سهم بازار حرفه خویش حفاظت کنم، اما امیدوارم کاری بیش از این انجام داده باشم. اقتصاددان بزرگ آلفرد مارشال، علم اقتصاد را «بررسی رفتار نوع بشر در امور معمول زندگی» تعریف کرد. وقتی دانشجویان دانشکده را ترک می‌کنند امور معمول زندگی، مهم‌ترین دغدغه آنها خواهد بود. اگر اقتصاد در حال احتضار کنونی، آن طور که برخی اقتصاددانان از آن هراس دارند به دهه از دست رفته تبدیل شود، بسیار مهم خواهد بود که برای آن شرایط آماده شده باشیم.
هیچ جایی برای آماده شدن بهتر از کلاس درس اقتصاد مقدماتی نیست. چنین کلاسی به دانشجویان کمک می‌کند تا تندباد نیروهایی که اطرافمان می‌چرخند را درک کنیم. مطالب این کلاس مهارت‌های تحلیلی دقیقی به ما می‌دهند که در دامنه گسترده‌ای از مشاغل به کارمان می‌آید و دانشجویان را شهروندان بهتری می‌سازد که برای ارزیابی ادعاهای سیاستمداران رقیب آماده می‌شوند.
برای آنهایی که دانشکده را پشت سر گذاشتند هم هنوز خیلی دیر نیست. یک کتاب درسی اقتصادی را انتخاب کنید (کتاب من انتخاب خوبی خواهد بود) و متوجه خواهید شد که چیزهای بسیار بیشتری از آنچه تصور می‌کردید یاد گرفته‌اید.
آیا با این حرف‌ها قانع نشده‌اید؟ حتی اگر شما یک فرد بدبین نسبت به رشته اقتصاد هستید، همان طور که عده‌ای این طور هستند، دلیل نفع‌طلبانه دیگری برای خواندن اقتصاد وجود دارد. جان رابینسون اقتصاددان فقید زمانی گفت یک هدف از یادگیری اقتصاد این است که اقتصاددان‌ها نتوانند سرتان کلاه بگذارند.
مقداری علم آمار بیاموزید: سرفصل دروس ریاضی دبیرستان وقت بسیار زیادی از دانشجو را در موضوعاتی مثل هندسه اقلیدسی و مثلثات می‌گیرد. برای یک شخص معمولی، اینها تمرینات مفید فکری هستند، اما کاربرد اندکی در زندگی روزانه دارند. اگر دانشجویان مقدار بیشتری آمار و احتمالات یاد بگیرند، کمک بسیار بیشتری به آنها خواهد شد.
یکی از چیزهایی که عصر مدرن کامپیوتری به هر کسی داده است داده‌ها هستند. داده‌های بسیار فراوانی داریم، اما فرق بسیار زیادی بین داشتن داده‌ها و یادگرفتن از آنها وجود دارد. به همه دانشجویان توصیه می‌شود که یک یا چند درس آمار انتخاب کنند دست کم مطالبی که در دبیرستان یاد گرفته‌ا‌ند روزآمد می‌شود. مقداری فاینانس یاد بگیرید: با توجه به طرح‌های بیمه‌ای و مشکلاتی که در برابر تامین اجتماعی قد علم کرده است، آمریکایی‌ها درگیر آینده مالی خود هستند، اما آیا آنها برای این وظیفه آماده شده‌اند؟
معدود دانش‌آموزان فارغ‌التحصیل دبیرستانی وجود دارند که به ابزارهای ضروری برای انتخاب‌های هوشمندانه مجهز باشند. حقیقتا بیشتر دانشجویان ورودی برای مثال فرق بین سهام و اوراق قرضه، اینکه دارایی‌ها چه ریسک و بازده‌ای ارائه می‌دهند و بهترین روش مدیریت کردن این ریسک‌ها چیست را نمی‌دانند. شواهد بی‌سوادی مالی زمانی خیلی خوب دیده می‌شود که برخی شرکت‌ها متورم می‌شوند. بیشتر کارمندان شرکت‌ها حال چه انرون باشد یا لمان برادرز، اغلب بخش زیادی از ثروت خود را صرف خرید سهام یک شرکت می‌کنند. آنها اعتنایی به نخستین درس فاینانس نمی‌کنند که متنوع ‌کردن دارایی یک نهار رایگان به ما می‌دهد. با این کار ریسک کاهش می‌یابد بدون اینکه بازده انتظاری پایین بیاید.
رفتن به دانشکده یک سرمایه‌گذاری با بازده بالا است. شکاف بین دستمزدهای فارغ‌التحصیلان دانشکده و دستمزد کسانی که دیپلم دبیرستان دارند اکنون به بالاترین مقیاس تاریخی خود رسیده است. اگر آنهایی که مدرک دانشگاهی دارند شروع به مدیریت درآمدهای خویش به نحو هوشمندانه کنند، نیاز به مطالعه مبانی تصمیم‌گیری مالی دارند.
مقداری روانشناسی یاد بگیرید: اقتصاددانانی مثل من اغلب وانمود می‌کنند که مردم عقلایی رفتار می‌کنند. یعنی فرض می‌شود مردم با دقت ریاضی بهترین کاری که می‌توانند برای رسیدن به اهداف خود بکنند را انجام می‌دهند. یک مقدار روانشناسی مفید است تا پادزهری به افراط‌گری اقتصاد کلاسیک باشد. چنین درسی، نواقص در عقلانیت انسان شامل خود من را آشکار می‌سازد.زمانی که دانشجو بودم توجهی به این درس نداشتم. من هرگز یک کلاس روانشناسی را در دوره کارشناسی نگذراندم، اما پس از پیدایش اقتصاد رفتاری که روانشناسی را وارد اقتصاد کرد، من آن اشتباه را اصلاح کردم. چندین سال قبل، که عضو هیات علمی‌هاروارد بودم، کلاس روانشناسی مقدماتی که استیون پینکر تدریس می‌کرد را ارزیابی کردم. من نمی‌دانم آیا با این کار اقتصاددان بهتری شدم یا خیر، اما مطمئن هستم که مرا اقتصاددانی متواضع‌تر ساخت و گمان دارم که انسان بهتری نیز شده‌ام.
توصیه را نادیده بگیرید هر طور که صلاحتان است عمل کنید: بزرگسالان از هر رنگ و نژادی توصیه به این می‌شوند که عزم تحصیل در دانشگاه داشته باشید. آنهایی که خانه را ترک می‌کنند و نخستین سال دانشکده را شروع می‌کنند باید به غریزه و احساسات خود گوش فرا دهند، شرایط را بسنجند، به تامل و سبک سنگین کردن بپردازند و در نهایت از غریزه و احساسات خود پیروی کنند.
نکته قطعی درباره آینده این است که به هیچ وجه قطعیت ندارد. من نمی‌دانم فارغ‌التحصیلان دانشکده در چهار سال بعد جذب چه صنایع نوظهوری خواهند شد و هیچ کس دیگری هم نمی‌داند. نسل بعدی اقتصاد مخصوص خودشان را شکل خواهند داد. همان طور که بیل گیتس و مارک زاکربرگ جوان، اقتصاد ما را شکل می‌دهند. آنهایی که اکنون بار و بندیل خود را بستند، کتاب‌های درسی را می‌خرند و هم‌اتاقی‌ها را می‌بینند آینده را در دستان خود دارند. هر سال وقتی که من بیش از 700 دانشجوی مشتاق در نخستین روز کلاس را ورانداز می‌کنم، این منظره به من خوش‌بینی درباره مسیر آینده می‌دهد.
منبع: نیویورک تایمز 

۲ نظر:

  1. به خاطر استیون پینکر خوشمان آمد :)

    پاسخحذف
  2. خواهش می‌کنیم. پس فاینانس، اقتصاد، آمار و روانشناسی فراموش نشود.

    پاسخحذف